1781 مدخل
انباشتن و پر کردن چیزی بهزور؛ آغندن؛ آکندن؛ پر کردن.
فشردن آردو نظائر آن در کیسه
آغستن . [ غ َ ت َ ] (مص ) انباشتن و پر کردن با فشار و زور. چپاندن . تپاندن .
(غِ تَ) (مص . م ) آغندن ، آکندن ، پر کردن .
استنباه . [ اِ تِم ْ ] (ع مص ) آگاهی جستن . (غیاث ).
استنتاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسیار شدن دمل . (منتهی الارب ).
گواهمندی، گواه
برداشت، اندریافت، برداشت کردن
اندریافتن
آبستن، باردار
آبستن