آغریوسلغتنامه دهخداآغریوس . (یونانی ، اِ) حلیمو. حماض البقر. سلق برّی . سلق جبلی . جلناق . آزاددارو. ترشینک . طوطاغ آغرس . سرخ پای . هلموت .
اغریوسلغتنامه دهخدااغریوس . [ اَ وَ ] (اِ) بیونانی صحرا و بیابان را گویند. (آنندراج ) (برهان ).مأخوذ از یونانی . صحرا و بیابان . (ناظم الاطباء). || قثاءالحمار است . (فهرست مخزن ا
اسطافولینس آغریوسلغتنامه دهخدااسطافولینس آغریوس . [ اِ ن ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) گزر دشتی . جزر برّی . زردک صحرائی . هویج وحشی .
لوطوس اغریوسلغتنامه دهخدالوطوس اغریوس . [ اَ ] (معرب ، اِ مرکب ) حَباقی . ذُرق . حندوقی بری . به یونانی حندقوقای بستانی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
طوطاق اغریوسلغتنامه دهخداطوطاق اغریوس . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی حماض البری است و آن رستنی باشد که حماض البقر و سلق بری هم گویند و آن را حماض اغریون هم خ
اریوسلغتنامه دهخدااریوس . [ اَ ] (اِخ ) مُرتدّ مشهور. مولد280 م . در اسکندریه و بقولی در قیروان (سیرنائیک ) و متوفی در قسطنطینه به سال 336م . وی نخست پیرو لیکُپُلیس کشیش که در مص
اریوسلغتنامه دهخدااریوس . [ اَ ] (اِخ ) رومی بن اصطفانوس بن بطلینس . ملقب برشید قومه . از علماء عزائم . او راست : کتابی که در آن ذکر اولاد ابلیس و تفرق آنان در بلاد و انساب جن و
اسطافولینس آغریوسلغتنامه دهخدااسطافولینس آغریوس . [ اِ ن ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) گزر دشتی . جزر برّی . زردک صحرائی . هویج وحشی .
لوطوس اغریوسلغتنامه دهخدالوطوس اغریوس . [ اَ ] (معرب ، اِ مرکب ) حَباقی . ذُرق . حندوقی بری . به یونانی حندقوقای بستانی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
طوطاق اغریوسلغتنامه دهخداطوطاق اغریوس . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی حماض البری است و آن رستنی باشد که حماض البقر و سلق بری هم گویند و آن را حماض اغریون هم خ
جزرلغتنامه دهخداجزر. [ ج َ زَ / ج ِ زَ ] (معرب ، اِ) زردک و در این صورت معرب گزر است . و بکسر جیم نیز آمده است . (منتهی الارب ). بیخ معروفی است که آنرا میخورند و معروف و اصل آن
جزر بریلغتنامه دهخداجزر بری . [ ج َ زَ رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )گویند شقاقل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جزر اقلیطی . زردک بیابانی . گزر بیابانی . زردک صحرایی . حویج