آغازگر برگشتreverse primerواژه‌های مصوب فرهنگستانهر آغازگری که برای اتصال به رشتة رمزگذار طراحی می‌شود نیز: آغازگر `33 ’primer آغازگر پادمعنا antisense primer
آغازگرفرهنگ انتشارات معین(گَ) (ص فا.) 1 - آغاز کننده . 2 - در اصطلاح اسب دوانی ، کسی که فرمان حرکت می دهد.
آغازگرفرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.۲. (ورزش) در اسب‌دوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران می‌دهد.
برگشتنلغتنامه دهخدابرگشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردیدن . رجعت کردن . (ناظم الاطباء). مقابل رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . واگشتن . مراجعت کردن . عودت کردن . عود کر
انقلابلغتنامه دهخداانقلاب . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) برگشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازگردیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). برگردیدن و واژگون شدن و برگشتن از کاری
بازگردیدنلغتنامه دهخدابازگردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . برگردیدن . مراجعت . رجعت کردن . تراجع. بازآمدن . معاودت . (منتهی الارب ). بعقب برگشتن . از باز بمعنی عقب
