اسفهلغتنامه دهخدااسفه . [ اِ ف َ ] (اِخ ) سفه . سپه . از محال سیستان . رجوع به تاریخ سیستان ص 25 و 296 شود.
اصفحلغتنامه دهخدااصفح . [ اَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ کلبی . از ولات سیستان بعهد هشام بن عبدالملک مروان بود. یعقوبی در کتاب البلدان در فصل ولات سیستان آرد: هشام بن عبدالملک مروان
اصفهانشاهلغتنامه دهخدااصفهانشاه . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن سلطانشاه جاندار امیر معزالدین . از امرای معاصر شاه شجاع بود که در اوجان حکومت میکرد. حمداﷲمستوفی می نویسد: چون شاه شجاع در تبر
اصفهبدلغتنامه دهخدااصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) خورشید، نواده ٔ فرخان اسپهبد. از ملوک طبرستان بود. پدر وی آذرمهر پس از اسپهبد فرخان 12 سال سلطنت کرد. خواندمیر آرد: چون بمقت
اصفهانشاهلغتنامه دهخدااصفهانشاه . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن سلطانشاه جاندار امیر معزالدین . از امرای معاصر شاه شجاع بود که در اوجان حکومت میکرد. حمداﷲمستوفی می نویسد: چون شاه شجاع در تبر
اصفهبدلغتنامه دهخدااصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) خورشید، نواده ٔ فرخان اسپهبد. از ملوک طبرستان بود. پدر وی آذرمهر پس از اسپهبد فرخان 12 سال سلطنت کرد. خواندمیر آرد: چون بمقت
اصفهبدلغتنامه دهخدااصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) فرخان بزرگ ، ملقب به ذوالمناقب و سپهبد، فرزند دابویه . از ملوک طبرستان بود. خواندمیر بنقل از تاریخ مرعشی آرد: بجای پدر نشست