آش خوریلغتنامه دهخداآش خوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی گود، میان باطیه و ماست خوری که در آن آش خورند. || کفچه ای که بدان آش گیرند.
ماست خوریلغتنامه دهخداماست خوری . [ خوَ / خ ُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی کاسه ٔچینی یا سفالی یا بلوری است که حجم آن نه بزرگ است و نه کوچک و در آن ماست ریخته سر سفره می گذارند. کاسه ٔ
خوریلغتنامه دهخداخوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص ) عمل خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- آبجوخوری ؛ لیوانی برای خوردن آبجو.- آب خوری ؛ لیوانی که برای خوردن آب بکار میرود.- || نوعی دها
مرباخوریلغتنامه دهخدامرباخوری . [ م ُ رَب ْ باخوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرف مربا. ظرف خاص برای مربا.کاسه ٔ کوچکتر از ماست خوری . (از یادداشتهای مؤلف ). || قاشق مرباخوری ؛ قاشقی بزرگتر
قاشقلغتنامه دهخداقاشق . [ ش ُ ] (ترکی ، اِ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن ، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است . ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دارد و در نقل مکان غذا و خ