آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ انتشارات معین(ش ِ) (اِفا. اِمر.) اسبابی که وجود جریان های برق مغناطیسی را ظاهر می سازد.
آشکارسازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
آشکار سازیدیکشنری فارسی به انگلیسیdemonstration, disclosure, disinterment, exposé, manifestation, revelation, unveiling