آشکارادیکشنری فارسی به انگلیسیaboveboard, barely, broad daylight, clearly, conspicuously, demonstrable, expressly, manifestly, nakedly, observably, obviously, openly, outright, overt, overtl
تصریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکارایی، آشکارگویی، تاکید، وضوح ≠ تلمیح، تلویح ۲. آشکار گفتن، صریح بیان کردن
گشاده دریلغتنامه دهخداگشاده دری . [ گ ُ دَ / دِ دَ ] (حامص مرکب ) آشکارایی . ولنگ و وازی : مرا چه زهره و یارای این سخن باشدگزاف لافی گفتم بدین گشاده دری .سوزنی .