آشپزباشیلغتنامه دهخداآشپزباشی . [ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از فارسی ِ آشپز، طباخ + ترکی ِ باشی ، سر و رئیس ) رئیس طباخان .
علم غذافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ذا، گاسترونومی، فنآشپزی، خوشمزگی آشپز، طباخ، آشپزباشی، قهوهچی، چایچی آشپزی، پختوپز▼
باشیلغتنامه دهخداباشی . (ترکی ، ص نسبی ) مرکب از باش بمعنی سر و «ی » نسبت ، بمعنی مقدم و رئیس . وآن بیشتر در ترکیبات بکار رود. سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رئیس . مدیر. (نا