ریل آسیبدیدهdamaged railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که در نتیجۀ خروج از خط قطار یا بارگیری و جابهجایی نادرست یا به دلایل دیگر آسیب دیده باشد
فرستۀ آسیبدیدهmail involved in an accident, dépêche accidentée (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانفرستهای که درطول مسیر مبدأ تا مقصد دچار دستخوردگی یا آسیبدیدگی میشود و در مورد آن در نقاط گذر و مقصد تشریفات خاصی اعمال میشود
نشاستۀ آسیبدیدهdamaged starchواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشاسته که از تخریب بافت ریزدانههای نشاسته در مراحل مختلف آسیاب کردن غلات به دست میآید
زیان دیدنلغتنامه دهخدازیان دیدن .[ دی دَ ] (مص مرکب ) آسیب و گزند دیدن : در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم . خاقانی .چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم . خاقانی .
رنج بردهلغتنامه دهخدارنج برده . [ رَ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مشقت و محنت دیده . زحمت کشیده . صدمه و آسیب دیده . سختی و تعب آزموده : چنین گفت رستم که ای مهتران جهان دیده و رنج برد
ناتراشیدهلغتنامه دهخداناتراشیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناتراش . چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. (فرهنگ نظام ). ناهموار. (آنندراج ). تراشیده نشده . ناسترده . جلا داده نشده
نارسیدهلغتنامه دهخدانارسیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) از: نا (نفی ، سلب ) + رسیده (اسم مفعول از رسیدن ). (حاشیه ٔ برهان قاطعدکتر معین ). آنکه هنوز نرسیده و وارد نشده باشد. (ناظ
همسایهلغتنامه دهخداهمسایه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )هم دیوار. (آنندراج ). دو تن یا دو خانواده که در کنار هم خانه دارند یا در دو قسمت یک خانه زندگی کنند، و به کنایه ، قرین و مجا