۱. آسایش یافتن؛ آرام گرفتن؛ آرمیدن: ◻︎ چه جوییم از این گنبد تیزگرد / که هرگز نیاساید از کارکرد (فردوسی: ۷/۶۲۸)، ◻︎ چه گنجها که نهادند و دیگری برداشت / چه رنجها که کشیدند و دیگری آسود (سعدی۲: ۶۹۶).
۲. دست از کار کشیدن؛ استراحت؛ از کار و حرکت بازایستادن؛ آسوده شدن؛ در رفاه زندگی کردن.
۱. آسایشکردن، استراحتکردن
۲. آرمیدن، خفتن، خوابیدن
۳. آرامشدن، تسکینیافتن
lounge, nestle, quiet, relax, repose, sink, unbend