اسودلغتنامه دهخدااسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن کعب عنسی ملقب به ذی الحمار و کذّاب . نام و نسب وی عیهلةبن کعب بن عوف العنسی المذحجی است . صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: در آخر عهد
اسوددیکشنری عربی به فارسیسياه , تيره , سياه شده , چرک وکثيف , زشت , تهديد اميز , عبوسانه , سياهي , دوده , لباس عزا , سياه رنگ , سياه رنگي , سياه کردن