آسولغتنامه دهخداآسو. (اِ) راسو. || کفش و نعلین . || سوی و جانب . (بادّعای بعض فرهنگهای نو. و این کلمه در برهان و جهانگیری نیست ).
آسوواژهنامه آزادآسو (ئاسو) یکی از نام های پسران و دختران در غرب ایران (کردستان) است. این نام از ریشه کردی و به معنای افق است.
اصولغتنامه دهخدااصو. [ اَص ْوْ ] (ع مص ) اصوِ نبت ؛ بسیار شدن گیاه و بهم پیوستن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اسولغتنامه دهخدااسو. [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، 48000 گزی شمال بیرجند سر راه مالرو عمومی . کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن 549 تن . شیعه . زبان
اسودلغتنامه دهخدااسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن کعب عنسی ملقب به ذی الحمار و کذّاب . نام و نسب وی عیهلةبن کعب بن عوف العنسی المذحجی است . صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: در آخر عهد