آسرلغتنامه دهخداآسر. [ س ُ ] (اِ) کشتزار. مزرعه . غله زار : چو ابر کف شه تقاطر نمایدزر از آسر طَمْع سائل برآید. منجیک .و این کلمه را آسه نیز ضبط کرده اند با همین شاهد. || میدان
عصرفرهنگ انتشارات معین(عَ صْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - غروب . 2 - روزگار، زمان ، دوره . 3 - هر یک از تقسیمات یک دوره از تاریخ تمدن . 4 - سورة صدوسوم از قرآن کریم دارای سه آیه .
اسرلغتنامه دهخدااسر. [ اُ ] (اِخ ) شهری بحزن از زمین بنی یربوع بن حنظلة و نیز یُسُر گویند. (معجم البلدان از نصر).
عصرگویش اصفهانی تکیه ای: asr / pasin طاری: passin طامه ای: asr / passin طرقی: pasin کشه ای: pesin نطنزی: pisi