جدللغتنامه دهخداجدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار.
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرم
ابناءلغتنامه دهخداابناء. [ اَ ] (اِخ ) ابناء فارس یا ابناء یمن . نامی است احفاد و اخلاف سپاه ایران را که بروزگار کسری انوشروان براندن حبشة از ساحل جنوبی عربستان به یمن شدند و بام
حملکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سم] حملکننده شاسی، تیر حمال آسانسور، پلهبرقی، بالابر کانتینر، کشتی، ناو وسایل نقلیه عمومی گاری ساک، سبد، ظرف پُست، ارتباطاتپستی، پخش رادیویی، موبا
بندیلbundle 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعة دو یا چند شیء لفافپیچ یا تسمهبندیشده یا سیمپیچیشده برای جابهجایی و حمل آسانتر