ازناقلغتنامه دهخداازناق . [ اِ ] (ع مص ) تنگی کردن در نفقه بر عیال خود. (منتهی الارب ). تقتیر. تضییق بر عیال .
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ای است در مغرب قصبه ٔ ازنیق و 20 هزارگزی مشرق خلیج کملیک و در ازمنه ٔ قدیمه ((آسکانیوس )) نامیده میشد. مساحت این دریاچه طولا از طرف مشرق بمغرب 34 هزارگز و عرضاً از س
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی درقضای ینی شهر از سنجاق ارطغرل در ولایت خداوندگار. این قصبه در ساحل شرقی دریاچه ای موسوم بهمین نام و در 55 هزارگزی شمال شرقی بروسه و 90 هزارگزی جنوب شرقی استانبول و در <span
ازنیکلغتنامه دهخداازنیک . [ اَ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل بحر قسطنطنیه ومماطر ازنیکیه در غایت جودت است . (معجم البلدان ).
جعثبةلغتنامه دهخداجعثبة. [ ج َ ث َ ب َ ] (ع مص ) حرص و آز. (تاج العروس ). حریص و آزناک شدن . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب جعتبه به معنی حرص و آزناکی و آزناک شدن آمده است .