آزمون اسفنجِ ترwet sponge testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی با استفاده از منبع الکتریکی ولتاژپایین برای تشخیص ناپیوستگی پوششهای لایهنازک
آزمونلغتنامه دهخداآزمون . [ زْ / زِ ] (اِمص ، اِ) اسم مصدر از آزمودن . بلا. امتحان . تجربه . تجربت . آزمایش . رَوَن . آروین . سنجش . اروند : کنون آزمون را یکی کارزاربسازیم تا چون
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموار
حرفلغتنامه دهخداحرف . [ ح ُ رُ / ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان . (منتهی الارب ). ترتیزک . تره تندک . شب خیزک . شاهی . حرف ابیض . سفیداسفند. خردل سفید. خردل
طمعلغتنامه دهخداطمع. [ طَ م َ ] (ع اِمص ، اِ) بیوس . (مهذب الاسماء). انتظار. || روزی لشکر. (مهذب الاسماء). مرسوم سپاه . (منتخب اللغات ). مرسوم لشکر. (آنندراج ). گویند:امرهم الا
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیی
نیم بسمللغتنامه دهخدانیم بسمل . [ ب ِ م ِ ] (ص مرکب ) ذبیح ناقص ، و بسمل را به فارسی کشتار گویند. (آنندراج ). نیم کشته . مذبوحی که هنوز جان داشته باشد. (ناظم الاطباء). مرغی که سر آن