لغتنامه دهخدا
آزاردن . [ دَ ] (مص ) (از پهلوی آزاریتن ، بمعنی خستن و رنجانیدن ) ایذاء. اذیت . رنجاندن . رنجه کردن . گزند و صدمه و آسیب رسانیدن . آزردن . آزار دادن . عذاب دادن . خرابی و ویرانی کردن . بریدن . خستن . ریش و افکار کردن . بخشم آوردن . آزرده شدن . رنجیدن :