آریستوکراسیفرهنگ انتشارات معین( ~. ) [ یو . ] ( اِ.) نژاده سالاری ، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفة سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند).
آریستوکراتفرهنگ انتشارات معین(تُ کِ) [ یو. ] (ص .) طرفدار اشراف ، عضو طبقة اشراف ، آن که معتقد به حکومت آریستوکراسی است .
آریستوکراتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. عضو طبقۀ اشراف.۲. هواخواه و طرفدار اشراف.۳. مربوط به طبقۀ اشراف.
ساموراییفرهنگ انتشارات معین[ فر. از ژاپنی . ] جنگجوی حرفه ای متعلق به طبقة آریستوکراسی نظامی در ژاپن قدیم .
اشرافیلغتنامه دهخدااشرافی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشراف .- حکومت اشرافی ؛ حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی .
آریستوکراتفرهنگ انتشارات معین(تُ کِ) [ یو. ] (ص .) طرفدار اشراف ، عضو طبقة اشراف ، آن که معتقد به حکومت آریستوکراسی است .
دمکراتلغتنامه دهخدادمکرات . [ دِ م ُ ] (فرانسوی ، ص ) دموکرات . طرفدار دموکراسی . مشروطه طلب . مقابل آریستوکرات . (یادداشت مؤلف ). || عضو یکی از احزاب دموکرات . رجوع به دموکرات ش