آریافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمهمترین شعبۀ نژاد سفید که در شمال فلات ایران زندگی میکردند و سههزار سال پیش به طرف جنوب رفته و در سرزمینهای ایران، یونان، آلمان و اروپای شمالی ساکن شدند.
اریالغتنامه دهخدااریا. [ اَ ] (اِخ ) آریا. عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آن را لغةً به معنی شریف ، اصیل و مولی دانسته اند و نام ایران نی
اریافلغتنامه دهخدااریاف . [ اَرْ ] (ع اِ) ج ِ ریف . (منتهی الارب ) (دهار). سبزه ها. زمینهای با کشت و علف . (منتهی الارب ).
اریائیلغتنامه دهخدااریائی . [ اَ ] (ص نسبی ، اِ) آریائی . منسوب بقوم آریا. اریائی اصطلاحیست که بمعانی متعدد اطلاق شده . ماکس مولر آنرا مخصوصاً درباره ٔ همه ٔ زبانهائی که پیشتر بعن
اریابلغتنامه دهخدااریاب . [ اَرْ / اِرْ ] (اِخ ) قریه ای است بیمن از مخلاف قَیظان ، از اعمال ذی جبلة. اعشی راست :و بالقصر من اریاب لو بت ّ لیلةًلجاءَک مثلوج ٌ من الماء جامدٌ.(معج
اریائیلغتنامه دهخدااریائی . [ اَ ] (ص نسبی ، اِ) آریائی . منسوب بقوم آریا. اریائی اصطلاحیست که بمعانی متعدد اطلاق شده . ماکس مولر آنرا مخصوصاً درباره ٔ همه ٔ زبانهائی که پیشتر بعن
اریانلغتنامه دهخدااریان . [ اَ ] (اِخ ) نامی است که استرابون مورخ بناحیت قدیم آسیا موسوم به ((اری - اریا)) داده است . یونانیان عموماً ((اریان )) را بممالکی که در تحت حکومت و سلطه
آرپناهواژهنامه آزادآریایی پناه - آریا پناه - روستایی که گویا مکان اسکان ( یا پناهگاه ) قوم آریایی بود . روستایی بسیار کهن و زیبا ، با داشتن آبشار بزرگ آرپناه ، که از آبشار های بزر