اریلغتنامه دهخدااری . [ ] (ع اِ) آری ّ. اخیه که چهارپایان بدان بندند. معلف . آخر. آخور . میخ آخور. (دستور الاخوان ). ج ، اَواری ، اواری ّ.
اری ژیوسلغتنامه دهخدااری ژیوس . [ اِ ] (اِخ ) می تی لنی از سرداران اسکندر درجنگ گوگمل با داریوش سوم . (ایران باستان ص 1388).
اری ژیوسلغتنامه دهخدااری ژیوس . [ اِ ] (اِخ ) می تی لنی از سرداران اسکندر درجنگ گوگمل با داریوش سوم . (ایران باستان ص 1388).