اروملغتنامه دهخدااروم . [ اَ / اُ ] (اِخ ) کوهی است بنی سُلیم را. مُضرس بن ربعی الاسدی گوید:قفا تعرفا بین الدحائل و البترمنازل کالخیلان أو کتب ِ السطرِعَفتها السّمی ّ المدجِنات
غرشستانلغتنامه دهخداغرشستان . [ غ َ ش ِ ] (اِخ ) یاقوت در معجم البلدان گوید: غرشستان منسوب به غرش ، و معنای آن جای غرش است و آن را غَرِشتان نیز گویند، و آن ولایت مستقلی است که از ط
گوش فیللغتنامه دهخداگوش فیل . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که نام علمی آن آروم کولوکازیا و یا آروم اسکولنتا است و آن را به عربی قلقاس الفیل و به فارسی قلقاس و گوش فیل می
اروملغتنامه دهخدااروم . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اِرَم و اَرِم و اَرومة و اُرومة. || اروم رأس ؛ طَرَفهای سر. || (اِخ ) قبور عاد.
اروملغتنامه دهخدااروم . [ اَ / اُ ] (اِخ ) کوهی است بنی سُلیم را. مُضرس بن ربعی الاسدی گوید:قفا تعرفا بین الدحائل و البترمنازل کالخیلان أو کتب ِ السطرِعَفتها السّمی ّ المدجِنات
وجملغتنامه دهخداوجم . [ وَ ج َ ] (ع اِ) سنگ برهم نهاده سطبرتر و درازتر از اروم که عاد بر پشتها گذاشته اند جهت هدایت راه . (منتهی الارب ) (از المنجد) (ناظم الاطباء). ج ، اوجام .