آرمه داریواژهنامه آزادآرْمِه داری در فرهنگ عامۀ شهر شیراز به مراسمی گفته می شود که طی آن خوراک ها و غذاهایی که زن باردار به آن ها ویار دارد، در ماه هفتم بارداری برای او فرستاده می شو
ارمهلغتنامه دهخداارمه . [ اُ م َ ] (اِخ ) مخفف ارمیا. (غیاث ) (آنندراج ). و او را با خضر یکی دانسته اند (!). (غیاث ). رجوع به ارمیا شود.
خارهلغتنامه دهخداخاره . [ رَ / رِ ] (اِ) سنگ خارا. || سنگ . (آنندراج ) (برهان قاطع). سنگ سخت . (غیاث اللغة) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : از آن کوهسار آتش افروختندبرآن خاره
منتلغتنامه دهخدامنت . [ م ِن ْ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) منة. شماره ٔ احسان و نیکوییهایی که درباره ٔکسی کرده و بار نعمت بر آن کس نهاده و وی را مرهون احسان خود دانسته . (ناظم الاطباء)
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قیطاس زاده . او از شعرای دوره ٔ سلیمان خان قانونی است . پدر او سمت سنجاق بیگی داشت و خود او برتبه ٔ دوات داری و ارپه امینی و امانت شهر و
ارته زوسترلغتنامه دهخداارته زوستر. [ اَ ت َ رَ ] (اِخ ) دختر داریوش بزرگ و زن مَردونیه پسر گُبریاس . (ایران باستان ص 875 حاشیه ٔ 2).
ارته باذلغتنامه دهخداارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از سران وُلاة عهد داریوش سوم هخامنشی و او پدر سه دختر بود:1 - بَرسین زن مِم نُن سردار یونانی اُخُس که بعد زن غیرعقدی اسکندر شد و از