آرمان سرالغتنامه دهخداآرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آرمان سرای . سرای حسرت . این جهان . ایرمان سرای .
ایرمان سرالغتنامه دهخداایرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) ایرمان سرای . خانه و سرای عاریتی . (برهان ). خانه ٔ کرایه ای و عاریتی . (ناظم الاطباء). ایرمان سرای مهمان سرای مستعمل است : یارب
ایرمان سرافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مهمانسرا؛ مهمانخانه: ◻︎ بنگر چه ناخلف پسری کز وجود تو / دارالخلافهٴ پدر است ایرمانسرا (خاقانی: ۱۵).۲. خانۀ عاریه.۳. [مجاز] دنیا.
سرالغتنامه دهخداسرا. [ س َ ] (اِ) سرای . از پارسی باستان «سراده » ، اوستا «سراذه » ، ارمنی عاریتی و دخیل «سرهک »، «سره » . عربی عاریتی و دخیل سرادق (خانه و بیت ، کوشک و قصر، بن
حسرت کدهلغتنامه دهخداحسرت کده . [ ح َ رَ ک َ دَ ] (اِ مرکب ) حسرت سرا. حسرت آباد. حسرت خانه . آرمان خانه . جائی که جز حسرت در آن نباشد : از ناله ٔ عاشقانه ٔ من حسرت کده گشت خانه ٔ م
کاررللغتنامه دهخداکاررل . [ کارْ، رِ ] (اِخ ) ارمان . نویسنده ٔ اقتصادی و سیاسی فرانسوی متولد در «روئن » . وی روزنامه ٔ «ناسیونال » را تأسیس کرد و با سلطنت ماه ژوئیه جنگید. و سر
بیژنلغتنامه دهخدابیژن . [ ژَ ] (اِخ ) نام پسر گیو نواده ٔ گودرز و خواهرزاده ٔ رستم . از پهلوانان و ناموران داستانی ایران بروزگار کیخسرو. داستان او و دلاوریهایش در شاهنامه ٔ فردو