آرایلغتنامه دهخداآرای . (نف مرخم ) مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه ٔ مرکّبه معنی وصفی دهد، چون :انجمن آرای ، بت آرای ، بزم آرای ، پیکرآرای ، جهان آرای ، چمن
عرایلغتنامه دهخداعرای . [ ع َ ] (ع اِ) عَراء. صحرای بیدرخت و گیاه که بهیچ چیز در آن پناه نتوان برد. (غیاث ). || در اصطلاح شطرنج بازان مهره که میان شاه خود و رخ حریف حائل سازند ب
آرای سرگردانswing vote, floating voteواژههای مصوب فرهنگستانآرایی که تا روز انتخابات قطعی نیست و بدون توجه به وابستگی حزبی به نامزدهای مختلف داده میشود