آرامگاهلغتنامه دهخداآرامگاه . (اِ مرکب ) وَطن . (محمودبن عمر ربنجنی ). موطن . مسکن . جای . جایگاه : مگر کو بماند به نزدیک شاه کند کشور و بومت آرامگاه . فردوسی .که ما را دل از بوم و آرامگاه چگونه بود شاد بی روی شاه ؟ <p class="
آرامگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای آرمیدن؛ محل آسایش.۲. [مجاز] گور؛ مزار؛ مقبره.۳. جای اسکان؛ محل استقرار.
برج آرامگاهیtomb tower, tower tombواژههای مصوب فرهنگستانسازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
آرامگاه چلیپاییcruciform chamberواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپاشکل میسازند
آرامگاه سکوییplatform tombواژههای مصوب فرهنگستانآرامگاه تکحجرهای یا چندحجرهای که ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پهنای آن است
برج آرامگاهیtomb tower, tower tombواژههای مصوب فرهنگستانسازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
آرامگاه چلیپاییcruciform chamberواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپاشکل میسازند
آرامگاه حجرهایchambered tomb/ chamber tombواژههای مصوب فرهنگستانگور ساختهشده از سنگ، دارای یک یا چند حجره