اذریاسلغتنامه دهخدااذریاس . [ ] (معرب ، اِ) بلغت عبرانی ثافسیا . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (بحر الجواهر). دریاس . آذریاس . و رجوع به آذریاس و ثافسیا شود.
ادریاسلغتنامه دهخداادریاس . [ ] (معرب ، اِ) ادریس . دریاس . اذریاس . ثافیسا. ثافیستا. صمغ سداب بری . رجوع به ثافسیا شود.
اذریانوسلغتنامه دهخدااذریانوس . [ اَ ] (اِخ ) (ایلیوس ). (تاریخ الحکمای قفطی ص 96، 2و 97، 13 و 126، 21 و 127، 10 و عیون الانباء ج 1 ص 84، 19). رجوع به آدرین و ادریانوس شود. || سنین
اذیریاسلغتنامه دهخدااذیریاس . [ ] (معرب ، اِ) ثافسیاو تفسیا نیز گویند و اهل مغرب دریاس گویند. (اختیارات بدیعی ). رجوع به آذریاس و ادریاس و ثافسیا شود.
آذریانلغتنامه دهخداآذریان . [ ذَ ] (اِخ ) امّتان آذرهوشنگ ، و گویند آذرهوشنگ پیغمبر نخستین است که بعجم مبعوث شد.
ادریاسلغتنامه دهخداادریاس . [ ] (معرب ، اِ) ادریس . دریاس . اذریاس . ثافیسا. ثافیستا. صمغ سداب بری . رجوع به ثافسیا شود.
اذیریاسلغتنامه دهخدااذیریاس . [ ] (معرب ، اِ) ثافسیاو تفسیا نیز گویند و اهل مغرب دریاس گویند. (اختیارات بدیعی ). رجوع به آذریاس و ادریاس و ثافسیا شود.
اذریانوسلغتنامه دهخدااذریانوس . [ اَ ] (اِخ ) (ایلیوس ). (تاریخ الحکمای قفطی ص 96، 2و 97، 13 و 126، 21 و 127، 10 و عیون الانباء ج 1 ص 84، 19). رجوع به آدرین و ادریانوس شود. || سنین
آذریانلغتنامه دهخداآذریان . [ ذَ ] (اِخ ) امّتان آذرهوشنگ ، و گویند آذرهوشنگ پیغمبر نخستین است که بعجم مبعوث شد.