آهفرهنگ انتشارات معین(صت .) کلمه ای است که برای نشان دادن درد، رنج ، اسف و اندوه به کار می برند. آوه ، آوخ ،آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی م
واخلغتنامه دهخداواخ . (صوت ) واه . وه . از اصوات تعجب است . || کلمه ای که در تحسین و تعریف و خوش آیندی استعمال میگردد. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در حالت دیدن چیزی خوب یا ش
بشاوردلغتنامه دهخدابشاورد. [ ب َ وَ ] (اِخ ) بشأور. شهریست بناحیت پارس توانگر ازگرد وی . یکی باره است شاپورخسرو کرده است و اندر وی دو آتشکده است که آن را زیارت کنند و بنزدیک وی ک
وایقانلغتنامه دهخداوایقان . (اِخ ) دهی از دهستان خانیه ٔ بخش شبستر شهرستان تبریز، شش کیلومتری جنوب شبستر، چهارکیلومتری شوسه ٔ صوفیان و سلماس . جلگه ای و هوای آن معتدل است . دارای
زاذان فروخ اعورلغتنامه دهخدازاذان فروخ اعور. [ ف َرْ رو خ ِ اَ وَ ] (اِخ ) یکی از مترجمین ایرانی است که در خدمت امویه بوده و کتابت دیوان را در عهد زیاد، عبداﷲبن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی بر