اخرلغتنامه دهخدااخر. [ اَ خ َ ] (ص تفضیلی ) نعت تفضیلی منحوت از خر فارسی بمعنی حمار در معنی وصفی آن . خرتر. و چون «ای اَخَرّ بتشدید» گویند مزید مبالغه را خواهند.
اخرلغتنامه دهخدااخر. [ اَ خ ِ ] (ع ص ) مطرود از خیر. در دشنام گویند ابعد اﷲ الاخِر؛ یعنی دور داراد خدا این مطرود دور از خیر را. (منتهی الارب ).
اخرلغتنامه دهخدااخر. [ اُ خ ُ ] (ع اِ) پس ، ضد قدم . گویند شقه اُخُراً و من اُخُر؛ درید آنرا از پس . و جاء اخراً؛ آمد پس همه . (منتهی الارب ).
اَخُرْگویش گنابادی در گویش گنابادی به محلی که داخل طویله برای غذاخوردن حیوانات با آجر شبیه یک حوضچه کنار دیوار میسازند اَخُر گویند.
hoversدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، منتظر شدن، در حال توقف پر زدن