اخدعلغتنامه دهخدااخدع . [ اَ دَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خَدع . فریبنده تر: اخدع من ضب ّ. || (اِ) رگ حجامتگاه . رگ گردن . رگ پشت . رگی است در جای حجامت عنق و آن شعبه ای از ورید
اخداجلغتنامه دهخدااخداج . [ اِ ] (ع مص ) ناقص شدن . || اخداج صلوة؛ ناقص گردانیدن نماز را. || اخداج ناقه ؛ بچه ٔ ناقص زادن شتر اگرچه مدتش تمام بود. (تاج المصادر). || اخداج صیفه ؛
اخدارلغتنامه دهخدااخدار. [ اِ ] (ع مص ) در زیر باران و ابر و باد درآمدن . در باران درشدن . || لازم گرفتن شیر بیشه ٔ خود را. در بیشه شدن شیر. (زوزنی ). ملازم شدن شیر و جز او در مو
اخداجلغتنامه دهخدااخداج . [ اِ ] (ع مص ) ناقص شدن . || اخداج صلوة؛ ناقص گردانیدن نماز را. || اخداج ناقه ؛ بچه ٔ ناقص زادن شتر اگرچه مدتش تمام بود. (تاج المصادر). || اخداج صیفه ؛
اخدارلغتنامه دهخدااخدار. [ اِ ] (ع مص ) در زیر باران و ابر و باد درآمدن . در باران درشدن . || لازم گرفتن شیر بیشه ٔ خود را. در بیشه شدن شیر. (زوزنی ). ملازم شدن شیر و جز او در مو
اخداعلغتنامه دهخدااخداع . [ اِ ] (ع مص ) استوار گردانیدن چیزی را بچیزی . || برانگیختن کسی را بر مخادعه . || پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خزانه کردن . (آنندراج ).