آجیدنلغتنامه دهخداآجیدن . [ دَ ] (مص ) آجدن . آزدن . آژدن . نگندن . || منقور و مضرس کردن سطح سنگ آسیا با آسیازنه بهتر خرد کردن دانه را. رجوع به آژدن شود.
آجیدنفرهنگ انتشارات معین(دَ) (مص م .) سوزن زدن ، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن ، درفش ، نیشتر و مانند آن در چیزی .
آجیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی؛ بخیه زدن؛ سوزن زدن؛ سوراخ کردن.۲. دندانهدار ساختن سطح چیزی، مثل دندانهها و ناهمواریهای سوهان یا سطح سنگ آسیا.
اکیدنالغتنامه دهخدااکیدنا. [ اِ ] (اِخ ) اکیدنه . شیطان خیالی است که نیم وی زن و نیم وی مار است . (از لاروس ).
آجینفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = آجیدن۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.