اجارلغتنامه دهخدااجار. [ اِ ] (ع مص ) به شدن استخوان شکسته بر کجی و ناراستی . (منتهی الارب ). || بستن استخوان شکسته را بر کجی : اجرت العظم اَنا؛ بستم استخوان شکسته را بر کجی . (
عجارلغتنامه دهخداعجار. [ ع َ ج جا ] (ع ص ) آنک گلوله ٔ خمیر را بخورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه عجاجیر خورد. (اقرب الموارد). رجوع به عجاجیر شود. || کشتی گیری که پهلوی وی ر
أَجارَدیکشنری عربی به فارسیپناه داد , حمايت کرد , محافظت کرد , مراقبت کرد , کمک کرد , ياري رساند , مساعدت کرد , به فرياد رسيد , نجات داد , رهايي داد