اساملغتنامه دهخدااسام . [ اَ ] (اِخ ) مملکتی است قدیمی در حد شمال شرقی نپال ، اکنون مقاطعه ایست در جانب شمال شرقی هندوستان جزو حکومت کلکته . موقع آن بین 25 درجه و 50دقیقه و 28 د
اسآملغتنامه دهخدااسآم . [ اِس ْ ] (ع مص ) بستوه آوردن . (زوزنی ). بستوه آوردن کسی را. (از منتهی الارب ).
اثاملغتنامه دهخدااثام . [ اَ ] (ع مص )جزا دادن بگناه . (زوزنی ). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه . (تاج المصادر بیهقی ): اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما؛ گناهکار شمارد او را خدای
مؤثملغتنامه دهخدامؤثم . [م ُءْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اثام . در گناه افکننده . (آنندراج ). آن که کسی را در گناه می افکند و ترغیب بر گناه می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به اثام
يَلْقَفرهنگ واژگان قرآنروبرو شود - ملاقات کند- برسد - پیش روی خود می بیند(عبارت "يَلْقَ أَثَاماً" یعنی : به كيفر سختى برسد. جزمش به دليل جواب واقع شدن براي جمله ي قبلي است)