آتشگاهلغتنامه دهخداآتشگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بیت النار. (السامی فی الاسامی ). آتشکده . معبد آتش پرستان : کیخسرو آنجا شد [ به آتشگاه کرکو] و پلاس پوشید و دعا کرد ایزد تعالی آنجا
آتشگاهلغتنامه دهخداآتشگاه . [ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای بوده است محکم به ترشیز. (نزهةالقلوب ). || نام محلی در مغرب باکو بفاصله ٔ پانزده هزار گز، و ایرانیان را در قدیم چندین آتشکده
اسکندرلغتنامه دهخدااسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن عمرشیخ بن امیر تیمور (میرزا...). وی نواده ٔ تیمورلنگ و پسر معزالدین عمر شیخ است و در سنه ٔ در 806 هَ . ق . عنفوان جوانی مأمور
جروکانواژهنامه آزادنام محله ای قدیمی در غرب اصفهان بین کوه آتشگاه و بنای منارجنبان - این محل در گذر زمان به نامهای جروکان،جلوگان،گورکان نیز شناخته میشده است.
آتشگاهلغتنامه دهخداآتشگاه . [ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای بوده است محکم به ترشیز. (نزهةالقلوب ). || نام محلی در مغرب باکو بفاصله ٔ پانزده هزار گز، و ایرانیان را در قدیم چندین آتشکده
کارانلغتنامه دهخداکاران . (اِخ ) یکی از باغهای چهارگانه ٔ معروف اصفهان در قدیم ، برکنار زاینده رود : مرا هوای تماشای باغ کاران است که پیش اهل خرد خوشترین کار آن است برای جرعه ٔ آ
سدهلغتنامه دهخداسده . [ س ِ دِه ْ ] (اِخ ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان اصفهان . مشخصات آن بشرح زیر است :حدود: از شمال بکوه سید محمد، از جنوب به زاینده رود و بخش فلاورجان ،