آتشفشان منقرضextinct volcanoواژههای مصوب فرهنگستانآتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند و احتمال فوران آن در آینده نیز وجود ندارد
آتشفشانفرهنگ انتشارات معین( ~. فِ) (ص فا. اِمر.) 1 - آن چه آتش فشاند. 2 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید.
آتشفشانvolcanoواژههای مصوب فرهنگستانکوهی که از انباشته شدن ماگمای فورانشده از یک منفذ به وجود آمده است
گردن آتشفشانیvolcanic neckواژههای مصوب فرهنگستانسیمایی برجمانند متشکل از هستۀ آذرین یک آتشفشان منقرض که بخشهای بیرونی آن فرسایش یافته است
مجارستانلغتنامه دهخدامجارستان . [ م َ رِ ] (اِخ ) یاهنگری که مجارها آن را «مجیار نپکوزتارساساگ » نامند. یکی از کشورهای اروپای مرکزی است که در مشرق اتریش واقع است و از شمال با چکسلوا
ایرانلغتنامه دهخداایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز
اسپانیالغتنامه دهخدااسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن
زلزلهلغتنامه دهخدازلزله . [ زَ زَ / زِ زِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) رجفه . لرز. لرزه . لرزش . جنبش سخت و حرکت شدید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جنبش زمین و زمین لرزه که بومهن و بومه