ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
ماهةلغتنامه دهخداماهة. [ هََ ] (ع مص ) آب برآمدن از چاه و بسیار آب گردیدن . مَوه ْ . مَیه ْ . مَیهَة. (از منتهی الارب ). بسیارآب گردیدن چاه . (از اقرب الموارد). || آب درآمدن در
ایضاخلغتنامه دهخداایضاخ . (ع مص ) (از «وض خ ») کم آب گردیدن چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نیم پر کردن دلو را و آب اندک دادن کسی را. (از آنندراج ) (از اقرب
عربلغتنامه دهخداعرب . [ ع َ رَ ] (ع مص ) شادمان گردیدن . || آماسیدن و ریمناک گردیدن . || باقی ماندن نشان زخم بعد به شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || تبا
وضخلغتنامه دهخداوضخ . [وَ ] (ع مص ) نیم پر کردن دلو را. || آب اندک دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کم آب گردیدن چاه . (منتهی الارب ).
مؤوهلغتنامه دهخدامؤوه . [ م ُ ئو ] (ع مص ) موه . ماهة. (ناظم الاطباء). آب درآمدن در کشتی . (تاج المصادر بیهقی ). آب گردیدن در کشتی . (آنندراج ). رجوع به موه شود. || پدید آمدن آ