ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
تسجیسلغتنامه دهخداتسجیس . [ ت َ ] (ع مص ) تیره گردانیدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از متن اللغة). || بد بو و ضایع شدن آبشخور. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد
اجوجلغتنامه دهخدااجوج . [ اُ ] (ع مص ) شور و تلخ شدن آب . شور شدن آب . (تاج المصادر). || شور و تلخ گردانیدن آب .
مضمضةلغتنامه دهخدامضمضة. [ م َ م َ ض َ ] (ع مص ) آب در دهان جنبانیدن . شستن دهان را به آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن آب در جمله ٔ دهان . (تاج المصادر بیهقی ). آ
تعکیرلغتنامه دهخداتعکیر. [ت َ ] (ع مص ) درآمدن دردی به شراب و روغن و شیره و مانند آن . || تیره گردانیدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
احذاللغتنامه دهخدااحذال . [ اِ ] (ع مص ) اِحذال بکاء چشم را؛ حاذله کردن گریه چشم را. سرخ کردن چشم و روان گردانیدن آب از آن . (منتهی الارب ). || احذال حرّ چشم را؛ حاذله کردن گرما