آب و روغنفرهنگ گنجواژه دو چیز مخلوط نشدنی. آب و روغن چیزی را زیاد کردن = اغراق کردن. آب و روغن قاطی کردن = خرابی شدید.
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oi
نیروهای مویینگیcapillary forcesواژههای مصوب فرهنگستاننیروهای میانایی که بر آب و روغن و جامد در لولۀ مویین عمل میکنند و موجب اختلاف فشار در سطح مشترک آب و روغن میشوند
رنگ و روغنلغتنامه دهخدارنگ و روغن . [ رَ گ ُرَ / رُو غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح نقاشی پرده ها و تابلوهایی را گویند که با رنگ آمیخته با روغن تصویر شده باشند. مقابل سیاه قل
وزن تخلیهپذیرdischargeable weightواژههای مصوب فرهنگستانوزن موادی ازقبیل سوخت و روغن و آب و آذوقة ذخیرة همراه خدمة عادی که ممکن است برای انجام عملیات ایمن از هواگرد خارج و تخلیه شود