گل افشانی کردنلغتنامه دهخداگل افشانی کردن . [ گ ُ اَک َ دَ ] (مص مرکب ) گل باران کردن . گل ریزان کردن : که یک روز در وقت گل طاهر گل افشانی کرد که هیچ ملک بر آنگونه نکند. (تاریخ بیهقی چ اد
انگاشتنلغتنامه دهخداانگاشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) تصور کردن . پنداشتن . گمان بردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). پنداشتن . (غیاث اللغات ). انگاردن . انگاریدن . فرض کردن . گرفت
موجلغتنامه دهخداموج . [ م َ / م ُ ] (ع اِ) کوهه ٔ آب . ج ، امواج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روکه . مور. (منتهی الارب ). نورد آب . (مهذب الاسماء). آشوب دریا. (ترجمان القرآ
پلینلغتنامه دهخداپلین . [ پْلی / ی ِ ](اِخ ) کائیوس پلینیوس سکوندوس معروف به پلین بزرگ . عالم طبیعی و نویسنده ٔ رومی مولد، کم در عصر تی بر بسال 23 م .، متوفی در زمان تیتوس بسال
دماوندلغتنامه دهخدادماوند. [ دَ وَ ] (اِخ )کوهی بسیار مرتفع از سلسله جبال البرز که همیشه از برف پوشیده شده و واقع است مابین طبرستان و ری . (ناظم الاطباء). نام کوهی به حدود ری . (ش
فشانلغتنامه دهخدافشان . [ ف َ / ف ِ ] (نف مرخم ) ریزنده و ریزان . (برهان ). در بعضی کلمات مرکب به معنی فشاننده آید. (فرهنگ فارسی معین ):- آتش فشان ؛ آتشبار. آنچه از خود آتش بیف