آب ششفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعضو اصلی تنفس ماهیان که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکنند؛ برانشی.
آبششپاویسانBranchiopodaواژههای مصوب فرهنگستانردهای از سختپوستوندان که در آبهای شیرین زندگی میکنند و پالیدهخوار هستند؛ اعضای این رده بدنی پهن و ضمائم تنهای برگشکل دارند و پیشران (coxa) آنها دارای ر
ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
شش بهره بالالغتنامه دهخداشش بهره بالا. [ ش ِ ب َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد. آب آن از چشمه است و سکنه ٔ آن 166 تن می باشند. محصول آنجا غلات آبی و دیمی و ب
شش پیرلغتنامه دهخداشش پیر. [ ش ِ ] (اِخ ) نام یکی از رودخانه های فارس . آبش شیرین و گوارا، آب چشمه ٔ شش پیر وچشمه ٔ تنگ آب سرد، در نزدیکی قریه ٔ شهداء اردکان ممزوج به رودخانه ٔ شش
اراقولغتنامه دهخدااراقو. [ اَ ] (معرب ، اِ) اَراقَوا. بلغت رومی نام تخمی است بشکل مدور و برنگ سیاه و بغایت صلب و در میان گندم و عدس بسیار میباشدو آنرا بشیرازی سیهک خوانند. آرد آن