آب سیاهلغتنامه دهخداآب سیاه . [ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب سیه . کوری تام یا ناقص که از ضمور و اطروفیای ِ عصب باصره پدید آید : ز سهم خدنگت بروز سپیددرآید بچشم خور آب سیاه . ک
آب سیاهفرهنگ انتشارات معین(بِ) (اِمر.) 1 - نوعی بیماری چشمی که باعث تیرگی و نابینایی چشم می شود. 2 - حادثه . 3 - مداد، مرکب . 4 - آبی که تیره و رنگ آن تیره باشد.
سیاه آبلغتنامه دهخداسیاه آب . (اِ مرکب ) مروارید که رنگ او بسیاهی زند. (جواهرنامه ). || آبی که از زمین های باطلاقی زهد و با آن مزارع را آبیاری توان کرد. فاضل آب زراعت که زمین را با
گاوچشمیbuphthalmos, buphthalmus, buphthalmia, megophthalmos, hydrophthalmusواژههای مصوب فرهنگستانآب سیاه مادرزادی که در آن نقص تکاملی بافتهای تخلیهکنندۀ مایع داخل چشمی سبب افزایش فشار درون چشم میشود
سیاهابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آب تیره و گلآلود؛ سیاهآب؛ آب سیاه.۲. مرکّب سیاه که با آن بنویسند: ◻︎ رنگهای نیک از خُمّ صفاست / رنگِ زشتان از سیاهابه جفاست (مولوی: ۶۵).