آب زندگیلغتنامه دهخداآب زندگی . [ ب ِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیات . آب خضر. آب زندگانی . آب بقا. ماءالحیات . چشمه ٔ خضر. چشمه ٔ زندگی : با که گویم در همه ده زنده ک
آب زندگانیلغتنامه دهخداآب زندگانی .[ ب ِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیات .آب خضر. آب زندگی . آب بقاء. ماءالحیات : ابر آب زندگانی اوست من زنده شوم چون یکی قطره ز ابرش در
دوزیستانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجانورانی که ابتدا در آب زندگی میکنند و هنگامی که نموشان کامل شد از آب خارج میشوند و در خشکی هم حرکت میکنند، مانند قورباغه؛ ذوحیاتین.
ذوحیاتینفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکه ابتدا در آب زندگی میکنند و هنگامی که نموشان کامل شد از آب خارج میشوند و در خشکی هم حرکت میکنند، مانند قورباغه؛ دوزیستان.