ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
تفجیرلغتنامه دهخداتفجیر. [ ت َ ] (ع مص ) آب راندن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب روان کردن . (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بجسلغتنامه دهخدابجس . [ب َ ] (ع مص ) آب راندن و رفتن آن (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). راندن آب را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برآمدن و روان گردیدن آب . || شکافتن ریش را.
تلزحلغتنامه دهخداتلزح . [ ت َ ل َزْ زُ ] (ع مص ) آب راندن دهن از خوردن انار و آلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
راندنلغتنامه دهخداراندن . [ دَ ] (مص ) دور کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). طرد کردن . دور داشتن از نزد خود. رد کردن . بد