آب دزدکلغتنامه دهخداآب دزدک . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ) نی یا چوبی کاواک که در درون آن چوب دیگر تعبیه کنند و از دهان آن آب افکنند. و عربی آن مضخه و ذرّاقه و زرّاقه و سرّاقه است . و به ف
آب دزدکفرهنگ انتشارات معین(دُ دَ) (اِمر.) 1 - سرنگ . 2 - جانوری است قهوه ای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ می کند و به ریشة گیاهان آسیب می رساند، خوراکش کرم ها و حشرات می
آبدزدکگویش کرمانشاهکلهری: kwesbeřak گورانی: kwesbeřak سنجابی: kwesbeřak کولیایی: kwesbeřak زنگنهای: kwesbeřak جلالوندی: kwesbeřak زولهای: kwesbeřak کاکاوندی: kwesbeřak هوزمانوند
آبدزدکگویش اصفهانی تکیه ای: kunowbanda طاری: kunowbanda طامه ای: kunowbanda طرقی: kunowbanda کشه ای: kunowbanda نطنزی: kunowbenda
آبدزدکگویش خلخالدِروی: (gəla) kavuš شالی: valyânbər کَجَلی: variyâna böreg کَرنَقی: varyânbər کَرینی: varyânbər کُلوری: gəla kâvuš گیلَوانی: jibər/kâvuš
آب دزدلغتنامه دهخداآب دزد. [ دُ] (اِ مرکب ) منفذی بدرون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند، و گویند این زمین یا این کاریز آب دزد دارد.
آب اندازفرهنگ انتشارات معین(اَ)(اِمر.) 1 - استراحتگاهی در میان دو منزل برای رفع خستگی از چهارپایان . 2 - آب دزدک .