ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
زهکیسهبینیamnioscopyواژههای مصوب فرهنگستانمشاهدة مستقیم جنین و رنگ و مقدار آب درونشامهای با وارد کردن درونبین مخصوص از گلوی زهدان * پیشازاین با معادل درونشامهبینی بهتصویب رسیده بود. معادل جدید م
زهکیسههَنجیamniocentesisواژههای مصوب فرهنگستانسوراخ کردن و بیرون کشیدن آب درونشامهای ازطریق شکم یا دهانة زهدان متـ . بَزل زهکیسه