ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
مگرلغتنامه دهخدامگر. [ م َ گ َ ] (حرف اضافه ، ق ) ترجمه ٔ الا و از برای استثنا آید. (برهان ). کلمه ٔ استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. (ناظم الاطباء). حرف استثناست
آب حیاتلغتنامه دهخداآب حیات . [ ب ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی : آب حیات زیر سخنهای خوب اوست آب حیات را بخور و جاودان ممیر. ناصرخسرو.کنونم آب حیاتی بحلق تشنه فروکن ن
آب حیاتفرهنگ انتشارات معین(بِ حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - آب زندگانی ؛ گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب ن
آب حیوانلغتنامه دهخداآب حیوان . [ ب ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی : خردیافته مرد یزدان پرست بدو در یکی چشمه گوید که هست گشاده سخن مرد با رای و کام همی آب ح
جاودان کبیرلغتنامه دهخداجاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب ک