آب بندیفرهنگ انتشارات معین(بَ)(حامص . اِ. )1 - بستن مسیر آب . 2 - عایق کردن جایی یا چیزی در برابر نم و رطوبت . 3 - تنظیم شدن موتور ماشین یا هر دستگاه دیگری . 4 - ریختن آب در سماور، آب پا
آب بندیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل
آببندی پوشش آندیsealing of anodic coatingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که با جذب یا واکنش شیمیایی یا سایر سازوکارها، مقاومت پوشش آندی را در برابر خوردگی و زنگزدگی افزایش میدهد و ماندگاری رنگ پوشش را بیشتر میکند یا باعث
خم آب خوردهلغتنامه دهخداخم آب خورده . [ خ ُ م ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خم که به آب مستعمل شده باشد. (از آنندراج ). خمی که در آن آب ریخته اند و بر اثر آن آب بندی
واشرفرهنگ انتشارات معین(ش ) [ انگ . ] (اِ.) حلقه ای معمولاً از جنس لاستیک که برای آب بندی کردن بین دو جسم سخت قرار می گیرد.
caulkدیکشنری انگلیسی به فارسیکلفت کردن، مسدود کردن، چرت زدن، نعل زدن، درز گرفتن، اب بندی کردن، بتونه کاری کردن، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن
calkingدیکشنری انگلیسی به فارسیکالکینگ، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد ا