اوبردنلغتنامه دهخدااوبردن . [ اَ ب ُ دَ ] (مص ) اوباردن . اوباریدن . فروبردن . (آنندراج ). بلع کردن و ناجاویده بگلو فروبردن . بلعیدن بدون جاویدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : بر م
تحویزلغتنامه دهخداتحویز. [ ت َح ْ ] (ع مص ) اشتربه آب بردن . (تاج المصادر بیهقی ). به نرمی و سبکی راندن اشتران را سوی آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء):حَوَّزَ الابل َ تحویزاً؛
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
آبکش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی غرق آب کردن، خیساندن، خیس کردن، آغشتن، آلودن، غرقه کردن، غرق کردن، بهزیر آب بردن، مستغرقکردن
نضحلغتنامه دهخدانضح . [ ن َ ] (ع مص ) آب پاشیدن خانه را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نضح البیت ؛ رشه رشاً ضعیفاً. (تاج العروس ). || آب پاشیدن بر کسی . (ا
بابک خرم دینلغتنامه دهخدابابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود و