ابدیکشنری عربی به فارسیبابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدري کردن , پدرشاه , رءيس خانواده , ريش سفيد قوم , ايلخاني , شيخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر
شیرآبیاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ی، شیر آب، فلکۀ آب، شیر گردان، شیر چرخان، افشانه، آبپاش شلنگ، لولۀ آب، لوله ماشین آتشنشانی
اطفای حریق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ردن، اطفا کردن، آتشنشاندن، خاموش کردن، فرونشاندن، خفه کردن، آب برآتش ریختن، میراندن، میرانیدن، کشتن، آتشرا ملایم کردن
شروانشهیلغتنامه دهخداشروانشهی . [ ش َرْ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شروانشه . منسوب به شروانشاه . منسوب به پادشاه شروان : فر شروانشهی ز راه زبان آب آتش نشان برانگیزد. خاقانی .نوروز نو
گِل آتشفشانیvolcanic mudواژههای مصوب فرهنگستانرسوبی که بخش اعظم آن را خاکستر حاصل از یک فوران آتشفشانی و آب تشکیل میدهد