آبکشیلغتنامه دهخداآبکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آبکش : دو ترکمان از خیل او بیامدند و مدتها بر آن قلعه آبکشی کردند. (راحةالصدور راوندی ).
عبقسیلغتنامه دهخداعبقسی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم فراس المکی العبقسی ، مکنی به ابوالحسن ، از جعفر دبیکی و ابامحمد مقری و جز آنان حدیث شنید و ابوعلی شافعی و جز وی از او روایت کنند. (از اللباب ج 2 ص 116).
عبقسیلغتنامه دهخداعبقسی . [ ع َ ق َ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عبدالقیس . (از اللباب ج 2 ص 116) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
آبکشی کردنلغتنامه دهخداآبکشی کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سقائی . کشیدن آب از چاه و مانند آن . || شستن و تطهیر شرعی تن در حمّام . تطهیر جامه پس از شستن با صابون .
پیوندینۀ آبکشیsieve graftواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیوندینۀ پوستی که در آن سوراخهایی ایجاد میکنند تا سطح بزرگتری را پوشش دهد و از قطعات مدور برجایمانده از سوراخها نیز برای پوشش دادن کنارها استفاده میکنند
آبکشیلغتنامه دهخداآبکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آبکش : دو ترکمان از خیل او بیامدند و مدتها بر آن قلعه آبکشی کردند. (راحةالصدور راوندی ).
آبکشیلغتنامه دهخداآبکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آبکش : دو ترکمان از خیل او بیامدند و مدتها بر آن قلعه آبکشی کردند. (راحةالصدور راوندی ).
پیوندینۀ آبکشیsieve graftواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیوندینۀ پوستی که در آن سوراخهایی ایجاد میکنند تا سطح بزرگتری را پوشش دهد و از قطعات مدور برجایمانده از سوراخها نیز برای پوشش دادن کنارها استفاده میکنند