آبقلغتنامه دهخداآبق . [ ب ِ ] (ع ص ) گریخته . گریزنده .- عبدآبق ؛ بنده ٔ گریخته یا گریزپا. ج ، اُبَّق ، اُبّاق .
ابقدیکشنری عربی به فارسیدر انتظار ماندن , درجايي باقي ماندن , بکاري ادامه دادن , تحمل کردن , بخود هموارکردن , نگهداشتن , برقرار داشتن , ماندن , باقيماندن , زنده ماندن , باقي بودن , بيش
عبقلغتنامه دهخداعبق . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) جد اسماعیل بن عمربن حفص بن عبداﷲ عبقی بخاری ، مکنی به ابواسحاق است . وی از ابی بکر احمدبن سعدبن بکار و ابوصالح الخیام و جز آن روایت کند
عبقلغتنامه دهخداعبق . [ ع َ ب َ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) سبک و چابک . (مهذب الاسماء).
عبقلغتنامه دهخداعبق . [ ع َ ب َ ] (ع مص ) چسبیدن بوی خوش به کسی . خوشبوی شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). || اقامت نمودن در جایی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آ